شیطونک مامان
سلاااااااااااام پسر نااااااااااازم....قربونت برم خووبی؟؟؟؟؟عاشقتم مامان... پسرک بلای مامان خیلی شیطون هستی هاااااااا.همش تکون تکون میخوری و میچرخی مامان...من و بابایی همیشه میشینیم و ذل میزنیم به شکمم تا تو رو ببینیم.امروز همچین چرخیدی که کااااامل شکمم بالا و پایین شد...نمیدونی چه ذوقی میکنیم... بابایی جون داشت به من آمار درس می داد اخه 5 شنبه امتحان دارم ولی تو که نمیذاشتی شیطونک...اصلا نمیتونستم تمرکز کنم از بس که پا میکوبیدی... دیروز که سر و ته بودی و پاهای کوچولوت زیر دنده ام بود اخ اخ از بس لگد زدیییییییییییییی...دردم میگرفت پسری ولی عاشق اون درد بودم چون تو با پاهای کوچولوت عشق من هستید... فدات شم بابایی همش میگه چیزی...
نویسنده :
آریسا
18:38